۱۳۹۳ آبان ۳۰, جمعه

دارند برای خواب ما هم خواب می‌بینند!




شاید این جمله بدیهی و تکراری به نظر برسد که در دنیای سرمایهداری همه چیز به کالا تبدیل شده است. اما همین واقعیت بدیهی را چگونه باید فهمید؟ ما از یک فرایند صرفا اقتصادی صحبت نمیکنیم. مساله صرفا قیمت گذاشتن روی هر چیز و هر کس، و سپس چک و چانه زدن و مبادلۀ کالا به منظور کسب سود نیست. سرمایهداری دائما بستری سیاسی و ایدئولوژیک فراهم میکند و شرایطی عینی و ذهنی را به زور به انسانها تحمیل میکند تا با همه چیز از جمله با نیروی کار خودشان مثل کالا رفتار کنند. نظام سرمایهداری از طریق دولت خود به طور منظم اعمال قدرت میکند. از طریق علم و فنآوری شرایط مادی را برای تشدید بردگی مزدی مهیاتر میکند.
در سال جاری، چند مطلب به قلم برخی از دانشپژوهان و استادان روشنبین در نشریۀ لوموند دیپلماتیک به چاپ رسیده که نگرانی عمیق آنان را از سوء استفادۀ سرمایهداری از علم و فنآوری بازتاب میدهد. عنوان یکی از این مقالات که توسط «جاناتان کری ری» استاد تئوری هنر مدرن در دانشگاه کلمبیای نیویورک نوشته شده، «یورش به خواب» است. در این مقاله با خبری عجیب روبرو میشویم: طی پنج سالۀ اخیر، وزارت دفاع آمریکا اهمیت ویژهای به پژوهش در مورد پرندگان مهاجر داده است. چرا؟ زیرا دانشمندان متوجه شدهاند که گونهای از این پرندگان به نام «گنجشک گردن سفید» برخلاف همتایان خود میتواند یک هفتۀ تمام در مسیر مهاجرت پرواز کند بی آنکه نیاز به خواب داشته باشد. این پرنده در فصل مهاجرت میتواند بدون استراحت پرواز کند، مسیر خود را در شب پیدا کند و غذای خود را تامین کند. پنتاگون هزینۀ پژوهش در این زمینه را که به ویژه در دانشگاه ویسکانسین دنبال میشود تقبل کرده است، تا دانشمندان با مطالعۀ فعالیت مغز این پرنده بتوانند راهی برای تغییر فعالیت مغز انسانها بیابند. به این معنی که از خواب و استراحت برای دورهای نسبتا طولانی بی نیاز شوند. هدف نهایی روشن است. میخواهند سربازانی تولید کنند که نخوابند! میخواهند راه مسلط شدن بر خواب انسان، حتی اگر شده به شکل قسمی، را پیدا کنند. فعلا دارند روی ایدۀ یک هفته بی خوابی کار میکنند. اما در درازمدت میخواهند این دوره را به دو هفته افزایش دهند. مشکلی که تا به حال برای بیدار نگه داشتن سربازان داشتهاند این است که باید از داروهای محرک و ضدخواب استفاده کنند که خود این داروها سطح هشیاری و حساسیت نسبت به محیط اطراف را کاهش میدهد. حالا به نظرشان رسیده که از طریق دستکاری روی بخشهای مربوط به خواب در مغز این مشکل را حل کنند.
هدف آمریکا به عنوان یک امپراتوری سرمایهداری امپریالیستی اینست که ماشین کشتار و تجاوز نظامیاش را با در نظر داشتن افق درگیریهای عظیم آینده کارآمدتر کند. سربازانی که یک یا دو هفته اصلا نخوابند و سطح هشیاریشان هم پایین نیاید میتوانند تعداد به مراتب بیشتری از مردم یا از سربازان نیروهای رقیب را بکشند و سرزمینهای وسیعتری اشغال کنند. مطمئنا این فقط دولت آمریکا نیست که در حال حاضر چنین پروژهای را در دستور کار دارد. امپریالیستهای دیگر نیز برای اینکه از دور مسابقه عقب نمانند پروژههای مشابه را کلید زدهاند.
نکته اینجاست که دامنۀ استفادۀ سرمایهداری از این دانش و فنآوریای که احتمالا در ارتباط با آن تولید خواهد شد فقط به تقویت ماشین کشتار در میدانهای جنگ محدود نمیشود. چه کسی میتواند قول بدهد که نظام سرمایهداری از این دانش برای تولید کارگرانی که یک یا دو هفته اصلا نخوابند و یک کلّه کار کنند استفاده نخواهد کرد؟! چه کسی میتواند این انگیزه را از نظام سرمایهداری بگیرد که به فکر تولید مصرف کنندگانی نیفتد که 24 ساعت و 7 روز هفته (یا شاید 14 روز پیاپی) کالاهای گوناگون را مصرف میکنند و منحنی فروش را به شکل اعجاب آوری بالا میبرند؟! این که به واقع توان جسمی و روانی انسانها برای تحمل فشار کار و یا مصرف تا چه حد است را کسی دقیقا نمیداند. اما نظام سرمایهداری نشان داده که نگران عواقب مرگبار و ناشناختهای که پروژههای سودآورش میتواند در بر داشته باشد نیست؛ هرگز نبوده است.
بعد از انقلاب صنعتی در اروپا که با تشدید فشار کار و بالا بردن درجۀ بهرهکشی از کارگران همراه بود دورهای رسید که برخی از متفکران و برنامهریزان سرمایهداری از تاثیرات منفی و زیانهای درازمدت فشار کار بر جریان تولید و کسب سود صحبت کردند. اما این مقاومت و مبارزۀ کارگران از پایین و به ویژه پیروزی انقلاب سوسیالیستی در شوروی و ارائۀ یک الگوی الهام بخش غیر استثماری به دنیا بود که قدرتهای سرمایهداری را به تدریج ، اینجا و آنجا، مجبور کرد به کاهش ساعات و شدت کار تن دهند. علیرغم این گونه عقبنشینیهای مقطعی که به سراسر دنیا هم تعمیم پیدا نکرد، انگیزه قدرتمند سرمایه به کسب سود عوض نشد. سرمایه همچنان دنبال به حداکثر رساندن سود و تلاش بی وقفه در مسابقۀ مرگ و زندگی با سرمایههای رقیب بوده و هست. این گرایش ذاتی سرمایه است. میلیونها نفری که مرتبا زیر چرخهای این ماشین له میشوند، سد راه آن نیستند. درست بر عکس. خون و عرق آنها، سرعت حرکت این ماشین را بیشتر میکند. از نظر سرمایهداری، خواب انسانها با حرکت شتابان سرمایهداری امروز خوانایی ندارد. یک وقفۀ غیر قابل توجیه است که باید فکری برایش کرد. بر همین مبنا الگوی کار و استراحت در دنیای امروز در حال تغییر است. تئوری بافان سرمایهداری حتی تلاش میکنند به جای واژۀ مثبت استراحت از اصطلاح «بی عملی» یا «وقت تلف شده» استفاده کنند تا فرهنگ بردگی را جا بیندازند. طی سالیان سال نظام جهانی سرمایهداریموفق شده همۀ نیازهای زندگی بشر که ظاهرا نمیتوان از آنها گذشت (از گرسنگی و تشنگی گرفته تا اشتیاق جنسی یا تمایل به دوستی و ارتباط اجتماعی) را به کالا تبدیل کند و از آن سود بیرون بکشد. و حالا دارد برای خواب انسانها خواب میبیند.
سعید سبکتکین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر